محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

حاج علی مامانی

یا امام هشتم...

1390/6/12 12:10
نویسنده : یاسمین
939 بازدید
اشتراک گذاری
یا امام رضا عجیب دلم هوات کرده،فدات شم اقا جون به حق جوادت ما رو هم بطلب.
از همه مشهدی های عزیز و زائرهای آقا التماس دعا دارم.

 

 نشسته ای کنار ضریح.چشم دوخته ای به جمعیت . و جمعیت چشم دوخته اند به تو.اگر

دل را رها کنی اینجا به غیر از تو نمی توان چشم دوخت.

نشسته ای کنار ضریح.مثل یک نگین دور و برت را گرفته اند.مثل یک گل پروانه ها به دورت

طواف می کنند.مثل خورشید ابرها به پا بوست آمده اند...

نشسته ای کنار ضریح.به نظرم داری می شماری:چند نفر دل به دست گرفته و آمده

اند؟چند نفر دل را به ضریحت گره زده اند؟ چند نفر مثل مجنون ها سر از پا

نمیشناسند؟چند نفر از سر شوق اشک میریزند؟چند نفر؟؟....نشسته ای و

میشماری.نشسته ای و همه را نگاه می کنی.نشسته ای تسلیت هاشان را

میپذیری.نشسته ای و به درد دل هاشان گوش میدهی.

 

حتی کبوتر ها را هم از قلم نمی اندازی! آن ها را هم میشماری.....

 

نیستم آنجا اما....میشود من را هم بشماری؟!

 

****************

 

نشسته ام کنار پنجره.مفاتیح را هنوز نبسته ام.نگاهم به آسمان خیره مانده.به دو سه

تاپرنده.کبوتر نیستند.آخر ،اینجا پر از کلاغ است....مثل انجا پر از کبوتر نیست!

نشسته ام کنار پنجره.اینجا از ضریح خبری نیست. از بوی حرم، از صحن گوهرشاد، از

کبوتر،از ایوان طلا، از گنبد طلا ، از خیلی چیزها اینجا خبری نیست.

اما برای من فقط یک چیز مهم است:اینجا از تو....از حضور تو خبری هست یا نه؟!...

نشسته ام کنار پنجره.یاد حرف یک رفیقی افتادم وقتی می خواست مکه برود. موقع

خداحافظی آمدم بگویم: التماس دعا....که پیش دستی کرد و گفت:دل مهمه کجا باشه!

باز آمدم بگویم:پس دعا کن به دل ما هم اذن دخول بدهند...که همه چیز بغض شد در

گلو و .....

نشسته ام کنار پنجره.یادم می آید بچه که بودم وقتی نقشه ی کرۀ زمین را میدیدم فکر

می کردم کل دنیا سه چهار وجبه ! با حساب من با یک وجب راه رفتن می شد خیلی

جاها رفت:

مکه،مدینه،کربلا ،مشهد.....خیلی هم برایم عادی بود! درست و حساب شده!

 

نشسته ای کنار ضریح .تک به تک زائرانت را میشماری.نشسته ام کنار پنجره.فاصله مان

را میشمارم:یک فرسخ؟؟دو فرسخ؟؟صد فرسخ؟؟شاید هم یک وجب!

نشسته ای کنار ضریح....نشسته ام کنار پنجره.اگر با دو دوتا چهار تای بچگی هایم

حساب کنم:یک وجب فاصله داریم.شاید هم کمتر!

شاید...من هم ....نشسته باشم کنار ضریح.....

شاید...تو هم....نشسته باشی کنار پنجره....

 

 

برگرفته ازوبلاگ "کعبه دل"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مائده
12 شهریور 90 13:40
وای عزیزم.فداتشم.ناراحت نباش انشالله امام رضا زود زود میطلبه.مگه میشه امام رضا نخواد بنده های خوبشو ببینه.من که کلی برات دعا کردم انشالله که خداقبول می کنه و مستجاب میشه.
مامان وانیا
12 شهریور 90 14:42
طواف کعبه دل کن که کعبه خود سنگی است
که این خلیل بنا کرد و آن خدای خلیل


راست میگی اما چه کنم دلم هوای صحن و بارگاه آقا رو کرده.دله دیگه.
مامان آرمان
12 شهریور 90 23:57
سلام.
امیدوارم خیلی زود دعاتون برآورده بشه و برین زیارت امام رضا ع
اگه قسمت شد التماس دعا


انشاالله.اگه قسمت شد مطمئن باش فراموشت نمیکنم.
نوشین
13 شهریور 90 12:48
من یکی دو روز دیگه میرم کتابخونه حرم بعدشم زیارت. براتون دعا میکنم ایشالا خیلی زود زود امام رضا رو از نزدیک زیارت کنید.


نوشین جان واقعا خوشحالم کردی که میخوای من رو هم اونجا یاد کنی.به امام رضا بگو دلم تنگه برات.
مامان پسرا
14 شهریور 90 0:43
دل منم راهی حرم شد با این متن قشنگ! انشاءالله زود زود برین پابوس امام مهربون!


انشاالله قسمت همه کسانی که دوست دارن بشه.