بابا
نمی تونم احساساتمو بنویسم وقتی پسرم توی خونه با صدای بلند صدام می زنه بابا. احساس می کنم قهرمان جهان شدم و دارم میرم مدالمو بگیرم و دوربینهای تلویزیونی روی صورتم زوم کرده اند.
حالا حالمو ببینین وقتی نیم ساعت از خونه میرم بیرون و می شنوم تمام خونه را چرخیده و منو صدا کرده.بی خیال کار و زندگی. به خودم می گم دیگه تنهایی نمیرم بیرون.
از طرف بابای علی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی