علت نامگذاری پسرم
تا به حال فرصتی پیش نیامده بود که در مورد علت نامگذاری پسرم چیزی بنویسم اما حالا دیگر وقت آن شده است
قبل از اینکه به دنیا بیام جنگ شروع شده بود و خوزستان زیر آتش دشمن بود.پدرم آن زمان دانشجوی برق تهران بود و با شروع انقلاب فرهنگی و جنگ درس را رها کرد و راهی جبهه شد و به دنبال آن عموهایم با سن کم رهسپار جنگ شدند. عمو محمد علی 15 ساله من یک روز به مامان بزرگم گفت هرچیزی خمس دارد اجازه بده من به جبه بروم تا خمس بچه هایت باشم این را گفت و با اجازه مامان بزرگ راهی رزمی بی بازگشت شد.هرچه پدرم دنبالش گشت و از همرزمانش پرس و جو کرد خبری از او نشد که نشد.بعد از یک سال یکی از دوستاش که اسیر شده بود نامه نوشت که احتمال میده شهید شده باشه اما پیکر او را ندیده.به همین خاطر بنیاد شهید یادبود خالی به یادش درست کرد و پیراهن او را به خاک سپردند.تا سالها گمان میکردند اسیر شده و بعد از آنکه همه اسیرها آزاد شدند منتظر جسدش بودند که آن هم تا حالا پیدا نشده حالا شما تصور کنید یک مادر با 30 سال انتظار چه برسرش می آید.ما همه مادریم و نمیتوانیم یک ساعت دوری فرزندمان را تحمل کنیم. من حالا که مادر شده ام بهتر میتوانم مامان بزرگم رو درک کنم.با اینکه من اصلا عمویم رو ندیده ام اما خیلی دوستش دارم.به همین خاطر اسم پسرم رو محمد علی گذاشتم تا همیشه به یادش باشم.البته من همیشه از اسم علی خوشم میومد و الان هم علی رو به این اسم صدا میکنم .عمو جون دوستت دارم و سعی میکنم پسرم رو طوری بار بیارم که سرباز امام زمان باشه.انشاالله.