محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

حاج علی مامانی

سونوگرافی

1390/3/30 13:25
نویسنده : یاسمین
408 بازدید
اشتراک گذاری

چه کسی فکرش را می‌کرد روزی دیدن یک تصویر سیاه وسفید و لرزان توی یک مانیتور بتواند اشک شوق از چشم‌های من سرازیر کند؟ چه وقت ممکن بود به این فکر کرده باشم که تپیدن یک قلب کوچک یا باز و بسته شدن 5 تا انگشت مینیاتوری این قدر برایم مهم می‌شود؟ هیچ‌کس. هرگز.

باورم نمی‌شد. قلب نی‌نی من جلوی رویم مثل قلب گنجشک می‌زد، تند و تند. نیم‌رخ صورتش به شکل کامل دیده می‌شد. پاهایش را توی هوا تکان می‌داد و غلت می‌زد. انگشت‌ها... وای! انگشت‌های دستش را می‌شد شمرد! انگشت‌هایش را باز و بسته می‌کرد  و انگشت شستش را در دهانش می گذاشت  و برایم دست تکان می‌داد و مرتب دهانش را باز و بسته می کرد.

 من به دکتر گفتم وای الان آب میره تو دهنش اینکه داره به جای غذا آب میخوره دکتر گفت پس می خوای برنج و خورشت بخوره .دکتر گفت نی نی تو ماشاالله خیلی فضول است حالا میبینم واقعا راست گفته بود چون الان هم خیلی جنب و جوش دارد.

 اشک‌های من مثل قطره‌های باران از روی صورتم توی موهایم می‌رفت. این، کوچولوی من است.......!

یعنی این موجود با این جنب و جوش در وجود من است  خدایا شکر.

خدایا باورم نمی شود به این آرامی یک نوزاد در شکم من در حال بزرگ شدن است. یعنی همه آدم ها روزی این اندازه بوده اند. خدای بزرگ دوستت دارم.

امروز در آسمانم. خوشحال‌تر از همه، از همیشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)