محمد علیمحمد علی، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

حاج علی مامانی

ایکاش بزرگ نمی شدیم

1390/4/22 9:52
نویسنده : یاسمین
606 بازدید
اشتراک گذاری

رها ... رها ...دلم تنگ است
برای خویشتن خویش دلتنگم
برای رها بودن
رها بودن از کالبد« بزرگ » بودن
دام تنگ است
برای بچگی کردنهای بی دغدغه
برای خنده های بی واسطه
برای لیز لیز خوردن های میان چهار راهها
برای دویدن هایی با تمام قوا
برای گوشه چشم نازک کردن بزرگترها
برای زمین خوردنهایی که به دنبالش سرزنشها بود و زانوی سوراخ شده



دلم تنگ است
برای لحظه ای بی پروا شدن
برای آغوش همیشه باز مادر
برای لالایی های شبانه اش
برای هدیه های کوچکی که زود شادمان میکرد
برای قهرها و آشتی ، با همبازیهای کوچه های بچگی
برای رقابت بر سر سکه های عیدی
برای انتظار پر شدن قلک های بزرگ

دلم تنگ است
آه !
دلم تنگ است برای کوچه های کودکی ام
آنجا که هر غروبش صفایی دیگر داشت
آنجا که با سر و صدای بچگی مان خواب را از چشمان همسایه ها میربودیم
چه زود تمام شد
کاش لحظه ای دوباره کودک میشدم
دلم برای تمام ثانیه هایش تنگ شده
میخواهم کودک باشم
رها
رها
رها ...

برگرفته از وبلاگ یک از دوستان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان و بابای محمد
22 تیر 90 22:56
سلام حاج علی جون، واقعاً شعر قشنگی بود دست مامانی درد نکنه ما که واقعاً تحت تاثیر قرار گرفتیم و یاد بچگی هامون افتادیم الهی سایه مامان و بابا همیشه رو سرت باشه عزیزم تو وبلاگم منتظرتم دوست خوبم
مامان وانیا
23 تیر 90 18:44
هرکه را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت کاش میگفتند در این ره چه بر لیلی گذشت. . .
مادر نیایش کتاب آفرینش
27 تیر 90 11:32
سلام مامان مهربون .
من عاشق متن های زیبا و با احساستون هستم . با اجازه شما "به تو آرزو داده ام" رو برای نیایشم نوشتم .
لینکتون هم کردم که هر روز به شما و گل پسرتون سر بزنم .



سلام عزیزم
ممنون از محبت شما.من هم شما رو لینک میکنم.